بررسی مفهوم و ویژگی های حوزه انقلابی (بخش دوم)
حوزه و سیاست؛ آری یا نه؟
شما در تعریف حوزه انقلابی به چهار قید اشاره فرمودید. عدهای سه ویژگی از تعریف شما را قبول دارند که حوزه محل درس و بحث و محل تربیت نفوس مستعده است اما معتقدند نباید آلودهی سیاست و اجتماع شود و ورود به عرصه سیاسی و اجتماعی حوزه را از حوزه بودن جدا میکند؟
اگر کسانی چنین نظری داشته باشند عمدتاً از سر ناآگاهی است و مشکل آنها از عدم فهم صحیح معنای سیاست و اجتماع است. برخی خیال میکنند سیاست یعنی دغل بازی و باری به هر جهت بودن و انواع و اقسام اقدامات نفس طلبانه و جاه طلبانه و غرق در لذات و امکانات دنیا شدن برای تأمین شهوت و التذاذات نفسانی؛ اگر سیاست این باشد، ما نیز با آن مخالفیم و آموزههای دینی به ما چنین اجازهای را نمیدهد که وارد چنین عرصهای شویم. اما یقیناً سیاست در دین و بینش ما این نیست. اجتماع هم به معنی فعالیتهای تجاری یا لهو ولعب یا لغو نیست که بگوییم حوزه اگر دراین مورد وارد شود از حوزه بودن بیرون میرود؛ خیر. اجتماع یعنی همان حرکتی که همهی انبیاء میکردند. کارشان تربیت نفوس بود. کارشان سردمداری غافلهی بشریت در رسیدن به سعادت در همهی ابعاد بود.
سیاست یعنی در روابط و مسائل اجتماعی بین افراد و امتها قوانین و روشهایی باید حاکم باشد که اراده خدا در آن تجلی پیدا کند و زیربار ظلم نروند. تقابل با جبهه استکبار و باطل و تلاش برای تقویت و گسترش جبهه حق در مقابل طاغوت از وظایف اصلی و اساسی عالمان دینی است. آنها باید سیاست جامعه اسلامی یعنی صلاح و کمال را ترویج بدهند، ایستایی نداشته باشند، از مظلوم دفاع کنند، جلوی فحشا و منکر گرفته شود. البته در این رویکرد تعریف فحشا و منکر منحصر به امور اخلاقی نیست بلکه اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، تربیتی که الان دنیا را فراگرفته است را نیز در بر میگیرد. این نیز یک مغالطه بزرگ تاریخی است که فحشا و منکر را در امور اخلاقی منحصر کردهاند و تنها در قبال آن وظیفه نهی و برخورد ایجاب کردهاند، اما در حوزهها و عرصههای دیگر حیات اجتماعی سخنی از مصادیق فحشا و منکر زده نمیشود. همین امر موجب شده که برخی در حوزه وظیفه و رسالت خود را محدود به همین عرصههای خاص بدانند.
رسالت اجتماعی بر اساس آیات و روایات پرشمار از وظایف ذاتی و قطعی عالمان دینی است که در سیره انبیاء الهی و امامان ما همواره جریان داشته است. میتوانیم بگوییم هیچ امام و پیغمبری نداشتیم که یا کشته نشده باشد یا زندان نرفته باشد یا تبعید نباشد یا تحت فشار نبوده باشد؟ اگر آنها به اجتماع و سیاست کاری نداشتند، این همه تحت رنج و فشار نبودند. لذا اگر حوزه در آن عرصه وارد نشود به حوزوی بودن خود عمل نکرده است، یعنی در حقیقت مقداری از آموزههای دین وسیره انبیا و ائمه را زیر پا گذاشته و ساکت گذاشته است.
پس مسئله عکس آن چیزی است که مطرح میشود و اشکال به کسانی وارداست که میگویند باید در محدوده خاصی فعالیت کنید. در سطح گسترده جامعه نباید فعالیت عمومی انجام دهیم. یعنی به سیاست و اجتماع به معنای کلان آن نپردازیم. این منش بر اساس آموزههای دینی مورد اشکال و سؤال است. حوزه علمیه شیعه افتخارش آن است که در طول تاریخ همیشه حوزهای بوده است که درهمه ی صحنهها حاضر بوده و تمدن ساز و تاریخ ساز بوده است. اما آن زمان که حوزهها وارد عمل نشدند، عقب نشینی و افول نصیب ما شده است و به جامعه عقب ماندگی و بیفرهنگی رسیده است. نمونهاش در افغانستان و پاکستان میبینیم که از این فعالیتها برخوردار نبودهاند و چه روزگاری دارند. یا کشورهای مسلمان افریقایی که دائماً زیر بار ظلم هستند و عملاً از تمدن اسلامی فاصله گرفتهاند.
شاخصههای حوزه انقلابی
اگر بخواهیم برای حوزه انقلابی شاخصههایی ذکر کنیم، از منظر شما ویژگیهای حوزه انقلابی چیست؟
اینکه بخواهیم بگوییم حوزه انقلابی چه ویژگیهایی دارد که بتوانیم به آن بگوییم حوزه انقلابی به معنای دقیق و درست یعنی حوزهای که جامع و کامل است، هم از نظر ساختار درونی، هم از نظر تشکل ظاهری، هم از نظر فعال بودن و اجرایی بودن وعامل بودنش که حوزه به معنای واقعی آن است که این سه بعد را باید داشته باشد هم از درون و هم از بیرون و نیز آثاری که میخواهد از خودش صادر کند تا بشود حوزهی انقلابی؛ برای تبیین حوزه انقلابی و ویژگیها و مختصات آن باید به از سه زاویه بحث و بررسی کنیم:
جامعه گرایی
حوزه انقلابی حوزهای است که در میان جامعه باشد در میان جامعه بودن یکی از شاخصههای اساسی است. کسی که بگوید من به مردم و واجتماع کاری ندارم و به غیر از خودم و خانوادهام با کسی کاری ندارم یقیناً انقلابی نیست. در آموزههای دینی داریم که معصومین از عدم ارتباط گیریها و انزوا طلبیها نهی کردند. به نظرم خطاب به یکی از شاگردان بود که امام صادق(ع) فرمودند تو طلبهی ما نیستی وقتی با کسی ارتباط نداری ودر چهارچوب تعینات خاص خودت زندگی میکنی.
البته جامعه گرایی و دغدغه جامعه داشتن تنها به ارتباط صرف و رفت و آمد، نیست بلکه علاوه بر آن دغدغه جامعه و مشکلات و مسئلههای خرد و کلان اجتماعی داشتن و در صدد حل آنها بودن، از ابعاد جامعه گرایی به شمار میآید. یعنی حوزه انقلابی خود را متعهد به حل مسئلههای جامعه خود میداند. حال این مسئلهها در سطوح خرد باشد یا در سطوح کلان ملی و حاکمیتی فرقی نمیکند.
ضرورت شناسی
درک ضرورتها از دیگر ویژگیهای حوزه انقلابی است. باید بفهمیم درجامعه چه میگذرد و چه باید انجام دهیم. نباید سر را زیر برف کنیم و بگوییم در دنیاهر چه میگذرد به ما ربطی ندارد. در این صورت ما دیگر حوزهای اصیل و انقلابی نیستیم و باید ادعای پیرو اسلام وپیغمبر بودن را کنار بگذاریم.
دردمندی
حساسیت و دردمندی نسبت به کمبودها و مشکلات اساسی مردم و جامعه از دیگر ویژگیهای حوزه انقلابی است. انسان نباید بی درد باشد. کسی که عالم دین است نباید شب راحت بخوابد. چه جامعه کوچک، چه ملتهای بزرگ مشکلاتی دارند، کمبودهایی دارند، نیازهایی دارندکه با فکر و برنامه ریزی حل میشود. نمیشود از کنار این نیازها گذشت و گفت به من ربطی ندارد.
برخوردار از بینش سیاسی
بینش سیاسی داشتن یعنی روابط حاکم بر جامعه را شناختن. یک دلیل اینکه ائمه و بسیاری ازانبیاء ما مظلوم بودند و گاه در فضای اجتماعی با بی مهریها روبرو شدند و حتی کشته شدند، عبارت است از اینکه مردم بینش سیاسی نداشتند. در جامعه چه کسی حاکم است؟ مقصودش چیست؟ اصلاً چرا این فرد روابط سیاسی اجتماعی مردم را به عهده گرفته است و امور به دست اوست. مردم میدیدند در جامعه این فرد عمامه دارد یا با پیامبر وصلت دارد یا کار دینی و قرآنی انجام میدهد. خوب فرد دیگری هم همین امور را انجام میدهد. لذا دیدیم که بین امام حسین و سایرین فرقی نگداشتند.کسانی که از کوفه آمدند درست است اهل جهنم و عذاب هستند ولی به حسب تربیت دینی و فکری هیچ آموزشی ندیده بودند. چون سرشان به زندگی خودشان بوده و اصلاً نمیدانستند حق و باطل چیست. لذا امام حسین با وجود انقلاب خود و این کشتن خونین خود باعث شد هر کم فهم و بی سوادی هم بفهمد حق کجاست و باطل کجاست و کجا ظلم شده است و این چنین خواستند مردم را بیدار کنند.
امیرالمؤمنین خیلی خطبه خواندند وسخرانی کردند. امام حسن (ع) خیلی ظلم دیدند و خیلی به ایشان جفا شد و خیلی توصیهها کردند باز هم مردم بیدار نشدند. ده سال امامت امام حسین(ع)، تا معاویه در حال خلافت بود ایشان فرصتی برای تبلیغ نداشتند. پس امام با یک حرکت پیش بینی شده و هدفمند مردم را بیدارکردند و روشن کرد که حق چیست و باطل کدام است. مردم مبادا ظاهر راببینید فرد وقتی بینش سیاسی نداشته باشد، فرق بین مسئولین را نمیفهمد. هر کسی مورد تأیید امام باشد را خوب میداند. این فرد روزنامه جمهوری اسلامی دارد، فرد دیگر روزنامه انقلاب اسلامی، بین هیچ کدام نمیتواند حق را بفهمد. پس خود را کنار میکشد و سر در عبای خود میکند تا وقتی که پردهها کنار میرود و یا جنایتی اتفاق میافتد، مردم روشن میشنوند و وقتی متوجه میشویم که کار از کار گذشته است.
پس حوزه انقلابی باید برخوردار از بینش سیاسی باشد. جریانهای فکری را بشناسد، حرکتها و هدفهای پس پرده را تحلیل کند. اقتضائات زمان و مکان را دریابد. در این صورت است که میتواند راهنمای خوبی برای جامعه باشد، در بزنگاهها وظیفه خود را انجام دهد و جریانهای حق و باطل را از هم تفکیک کرده و بصیرت خود را بین تودههای مردم نشر و ترویج نماید.
آشنا با نظامات حاکم بر جهان
آشنایی داشتن نسبت به نظامات حاکم برجهان از دیگر ضرورتها و ویژگیهای حوزه انقلابی است. ما در دورهای زندگی میکنی
که مستقل نیستیم. هم دنیا برما مسلط شده، هم ما بر دنیا، هم ضررهای دنیا نصیب ما میشود و هم سودهای دنیا. ما نمیتوانیم دور خود
دیوار بکشیم که ما مستقل هستیم چون اگر ما به دنیا کار نداشته باشیم دنیا با ما کار دارد. البته مقوله «استقلال» از شعارها و اهداف اساسی انقلاب است و منظور نفی استقلال نیست، بلکه حفظ استقلال در گرو شناخت نظامات اجتماعی است. اما گاهی برخی همین مفهوم مهم و حیاتی را بد معنی میکنند که باید توجه داشت. امروزه چتر استعمار آنقدر وسیع است وضربههای دشمن آنقدر قوی و قاطع و کوبنده است که اگر یک لحظه غفلت کنیم اصل حیثیت خود را از دست دادهایم. در همهی ابعاد اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی مثل خیلی از کشورها که زبان اصلیشان شده انگلیسی و فرانسه از بس که تحت استعمار بودهاند، آداب و رسوم غربیها را یاد گرفتهاند و هیچ ریشهای ندارند. هیچ شخصیتی ندارند. چون اصلاً نشناختند که در چه دنیایی زندگی میکنند و با چه کسانی ارتباط دارند. تعامل با افراد و دنیا، با همسایگان کوچک و بزرگ تأثیر متقابل بر انسان دارد و آن قدرتی که غالب است بیشترین تأثیر را برحکومتهای دیگر دارد. اگر کسی با بینشهای نظامهای حاکم بر جهان هیچ آگاهی نداشته باشد به زودی ضربه میخورد و به گونهای از صحنه بیرون میرود که تا مدتها متوجه نمیشود چه شد که این اتفاق افتاد چون متوجه نیست در چه دنیایی زندگی میکنه نمیداند غرب چیست و شرق چیست .
گاهی مواقع تحقیقات عمیق نشان میدهد صهیونیسم بود که مارکسیسم را بوجود آورد و بودجه آن را تأمین کرد و در حدود یک قرن پیش انقلاب در شوروی پیش آمد.گاهی با چندین واسطه دنیا میآید در لباس دوست کاری را انجام میدهد که وقتی کار تمام میشود آن موقع میفهمند که ضربه از کجا خوردهاند. اگر انسان این موارد را نشناسد اصل حیثیت انسان و حوزه در خطر است