حوزه و سیاست؛ آری یا نه؟
شما در تعریف حوزه انقلابی به چهار قید اشاره فرمودید. عدهای سه ویژگی از تعریف شما را قبول دارند که حوزه محل درس و بحث و محل تربیت نفوس مستعده است اما معتقدند نباید آلودهی سیاست و اجتماع شود و ورود به عرصه سیاسی و اجتماعی حوزه را از حوزه بودن جدا میکند؟
اگر کسانی چنین نظری داشته باشند عمدتاً از سر ناآگاهی است و مشکل آنها از عدم فهم صحیح معنای سیاست و اجتماع است. برخی خیال میکنند سیاست یعنی دغل بازی و باری به هر جهت بودن و انواع و اقسام اقدامات نفس طلبانه و جاه طلبانه و غرق در لذات و امکانات دنیا شدن برای تأمین شهوت و التذاذات نفسانی؛ اگر سیاست این باشد، ما نیز با آن مخالفیم و آموزههای دینی به ما چنین اجازهای را نمیدهد که وارد چنین عرصهای شویم. اما یقیناً سیاست در دین و بینش ما این نیست. اجتماع هم به معنی فعالیتهای تجاری یا لهو ولعب یا لغو نیست که بگوییم حوزه اگر دراین مورد وارد شود از حوزه بودن بیرون میرود؛ خیر. اجتماع یعنی همان حرکتی که همهی انبیاء میکردند. کارشان تربیت نفوس بود. کارشان سردمداری غافلهی بشریت در رسیدن به سعادت در همهی ابعاد بود.
سیاست یعنی در روابط و مسائل اجتماعی بین افراد و امتها قوانین و روشهایی باید حاکم باشد که اراده خدا در آن تجلی پیدا کند و زیربار ظلم نروند. تقابل با جبهه استکبار و باطل و تلاش برای تقویت و گسترش جبهه حق در مقابل طاغوت از وظایف اصلی و اساسی عالمان دینی است. آنها باید سیاست جامعه اسلامی یعنی صلاح و کمال را ترویج بدهند، ایستایی نداشته باشند، از مظلوم دفاع کنند، جلوی فحشا و منکر گرفته شود. البته در این رویکرد تعریف فحشا و منکر منحصر به امور اخلاقی نیست بلکه اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، تربیتی که الان دنیا را فراگرفته است را نیز در بر میگیرد. این نیز یک مغالطه بزرگ تاریخی است که فحشا و منکر را در امور اخلاقی منحصر کردهاند و تنها در قبال آن وظیفه نهی و برخورد ایجاب کردهاند، اما در حوزهها و عرصههای دیگر حیات اجتماعی سخنی از مصادیق فحشا و منکر زده نمیشود. همین امر موجب شده که برخی در حوزه وظیفه و رسالت خود را محدود به همین عرصههای خاص بدانند.